امریکا توسط مهاجران اروپایی شکل گرفته است و دارای زبانهای مختلفی بود. آمریکاییهای مهاجر، پدیدهای بنام «دیگ ذوب» رواج دادند. روانشناسهای آن زمان گفتند آنهایی که زبان مادری غیرانگلیسی دارند، باید از این ور، انگلیسی یاد بگیرند و از آن ور، «یانکی» بیرون بیاید یعنی آمریکایی باشد، آمریکایی که تنها به یک زبان میاندیشد. تا سال ۱۹۶۲ مقالههای روانشناسهای بسیاری در خدمت این بود که زبان مادری نباید صحبت بشود. حتی واژه «اسکیتزو قلووسیا» را استفاده میکردند. میگفتند آنهایی که به زبان مادری حرف میزنند، روانپریش هستند. یعنی یک دوره «آپارتاید زبانی» در تاریخ آمریکا وجود دارد و هنوز هم عوارض آن در جاهای مختلف دیده میشود. جکهای مختلفی هم علیه زبانهای مادری دیده میشد. این در آلمان و جاهای دیگر هم بود، اما در آمریکا آپارتاید زبانی خیلی گسترده بود. حتی خانوادهها در خانه هم جرات نمیکردند به زبان مادری حرف بزنند چون همه باید آمریکایی میشدند. اما بعدها همین روانشناسها دیدند کسانی که زبان مادریِ متفاوتی دارند، میتوانند از بقیه جلوتر باشند. کمی علمی برخورد کردند و به نتایجی درست برعکس اخلاف خود رسیدند. مقالههای زیادی چاپ کردند و ثابت کردند که عدم آموزش زبان مادری باعث اختلالهای روانی و آموزشی میشود. با این پژوهشها صفحه برگشت. دیدند دوزبانهها اگر زبان اول خود را خوب یاد بگیرند، در پردازش اطلاعات هیجانی و حوزه دریافت معنایی به بقیه ارجحیت دارند. به زبان ساده، دیدند اینها بسیار خلاقتر از بقیه هستند. یواشیواش کار به جایی رسید که اگر پدری یک زبان دارد و مادری یک زبان دیگر، بهتر است مادر، زبان خود را حرف بزند و پدر، هم زبان خود را؛ که این کودک چندزبانه باشد تا خلاقتر باشد. از گوته و خیلیهای دیگر نقل میشود؛ کسی که زبان دومی را یاد نگیرد اصلا زبان مادری را هم عمیق یاد نمیگیرد. اما باید حتما زبان مادری را یاد بگیرد. خلاصه با این پژوهشهای علمی، صحنه برگشت. گفتند ما به زبان خودمان آواز میخوانیم و موسیقی مینوازیم در عین حال در فرهنگ دیگری جذب شدهایم و میتوانیم فرهنگ دیگر را هم بفهمیم؛ اما فرهنگ اول اساس زندگی ما است. این تغییر نگرش به زبان مادری در کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده است. در کشور ما هم مساله زبان مادری جایگاه ویژهای باید داشته باشد اما نباید از زبان رسمی هم غافل شد.
دکتر حسن عشایری(عصبشناس) منبع: روزنامه آرمان، ۴ اسفند ۱۳۹۲

Comments