وضعیت سیاسی و پایگاه اجتماعی اخیر اصلاحطلبان نیازی به توضیح بیشتر ندارد. رکود و انسداد فکری وعملی آنان بیشترمحصول عدم صداقت آنان در طرح شعارهای اصلاحطلبانه و رفتارو عملکردشان پس از دستیابی به قدرت بوده است چراکه برایند اجتماعی فعالیت آنان تمرکز گرایی، قدرت گرایی و استفاده از رانتهای حاصله بوده است که به نظر میرسد این وضعیت بیشتر نشات گرفته ار علقه فکری و حوزه تئوریک آنان میباشد. بطوریکه تعدادی از منتسبان اصلاحطلبی که براین معظل واقف گردیدهاند خط عملی و فکری خود را از این محفل چرکین جدا نموده اند. اما هنوزهم تعدادی از شخصیتهای شناخته شده به اصطلاح اصلاحطلب! بقا بر میت، بر تابوت اصلاحطلبی شیون می نمایند. یکی از این چهره های شناخته شده، آقای عمادالدین باقی است .
جامعه شناس و پژوهشگر حقوق بشر! صفتی است که آقای باقی را در مقاله ای منتسب به وی در روزنامه کارگزاران سازندگی به تاریخ ۱۸ بهمن ۱۴۰۰ تحت عنوان توطئه علیه زبان فارسی! وصف می نماید.
در این نوشته سعی میکنم نگاهی انتقادی به مقاله مذکور داشته و سوالاتی را خطاب بوی مطرح نمایم.
جامعه شناس محترم جناب آقای باقی!
1. اگر برکاریکاتور الصاقی این نوشته باور دارید پس دقیقا منشا هراسی که از سر تا ذیل این مقاله موج میزند چیست؟ آیا ترند شدن یک هشتگ با عنوان # منو فارسی _ در فضای مجازی و انعکاس آن در مدیای فارسی زبان خارجی این چنین خواب چندین ساله شما را آشفته کرده است؟ نکند صدای شکستن ستونهای کاخ انحصار گرایانه صد ساله زبان فارسی را شنیده اید؟
آقای جامعه شناس! این هشتگ تنها گوشه ای از تبعیض های صد ساله روا داشته شده بر غیر فارسها را در ایران بیان میکند. آیا تاکنون در مطالعات جامعه شناختی خود به این نکته توجه کرده اید که بیش از نصف جمعیت این کشور درگیر مشکلات ناشی از تک زبانی در صد سال گذشته بوده اند؟ چه راهکار جامعه شناسانه و حقوق بشری برای حل این معضل ارائه داده اید؟
از محتوای نوشته شما چنین استنباط میشود که عینک سیاست زدگی در دیدن مسائل اجتماعی مانع از دید صحیح شما گردیده است. خصیصه ای که شما را به تئوری توهم دچار نموده، میراث اسلاف و عقبه فکریتان است که نمود های آن را میتوان در سایر مسائل این کشور دید. چرا از نظر شما طرح مطالبات اجتماعی ریشه در توطئه دشمنان دارد!؟
2. مرقوم فرموده اید مصاحبه شوندگان برنامه مربوطه در تلوزیون بیبیسی فارسی سواد تاریخی اندکی از چند صد ساله ایران دارند. و زبان فارسی زبان رسمی ولو در دوره حکومت ترکان بوده است!
جناب جامعه شناس حتما به اندازهای سواد تاریخی دارید که بدانید مقوله زبان رسمی مقولهای متاخر است و پس از تشکیل دولت ملتها رایج گردیده است و رواج مقطعی زبانی در برههای از تاریخ در دربار یا قشون یا شعر و ادب دال بر رسمی بودن آن نیست. همچنان که زبانهای ترکی و عربی نیز به تناوب ایفاگر نقش زبان دربار و قشون و علم و ادب شده اند. همچنانکه در مقاطعی در دربار روسها و بریتانیا و... زبانهای غیر از زبان رایج آن دیار به کار برده شده است. شما اگر سندی دال بر رسمی شدن زبان فارسی در قبل از صد سال گذشته دارید ارائه نمایید. با اندکی تحقیق تاریخی و زبان شناسانه میتوانید منشا زبان فارسی (دری – تاجیکی) و تاریخ رواج آن در ایران کنونی را یاد بگیرید.
3. توطئه اندیشی را آفت دانایی دانسته اید و خود در این توطئه اندیشی غوطه ورید. چه راحت ربط میدهید طرح مطالبات اجتماعی را با دادگاه در جریان در کشوری غیروکشورهای منطقه را با لفظ " قدرتچه" تحقیر میکنید، آیا این دیدگاه، سیاسی نمودن یک حرکت اجتماعی نیست؟ شما این دیدگاه خودبزرگ بینی را از کجا اخذ نموده اید؟ آیا هیچ دادگاهی هم اکنون در رابطه با این تفکر شما در جریان نیست؟ دقیقا منظورتان از این سیاسیکاری چیست؟
بگذارید برداشت خود را ازاین نظر شما واضح بیان کنم: دادن مشروعیت به سرکوب این فعالان به بهانه توطئه علیه زبان فارسی به تبعیت از اقدام علیه امنیت ملی!
4. جامعه شناس محترم! پانهای بسیاری را در نوشته خود شمردهاید، پان...ایسم، بیشتر از انچه مضوع سیاسی باشد موضوعی اجتماعی است. انتساب فعالین حوزه فرهنگی و هویتی به پانهای ورای مرزها فقط میتواند ناشی از نگرش سیاسی شما باشد. اگر فرض نماییم پانهای مد نظر شما در کشور های همسایه موجود باشند، چگونه می توان انسانهایی را که در وادی احقاق حقوق ابتدایی و اتنیکی خود ویلانند منتسب به آن کرد؟ به نظرم شما پان اساسی موجود در ایران را فراموش کرده اید تا عمدا آن را نادیده میگیرید و آن پان فارسیسم سیستماتیک در قالب پان ایرانیسم موجود است که همه ابزارهای قدرت ، بودجه و رسانه را در اختیار دارد و رفته رفته چهره فاشیستی خود را به منصه ظهور رسانده است. هرچند چنانچه در بین فعالین متهم نیز موردی اثباتی یافتید بهتر است بدانید نتیجه و عکسالعمل طبیعی سیاست های اعمالی پان فارسیسم مرکز گرا میباشد.
شما بخوبی سیاستهای غلط رضا شاه را در ترک ستیزی و عرب ستیزی، منشا ظهور پانترکیسم و پان عربی معرفی کرده اید. با فرض وجود این پان ها در ایران، غافل شده اید از بیان تاثیرانحصار گرایی زبان فارسی که هم اکنون نیز جریان دارد.
جناب جامعه شناس! اگر منظورتان از تاسیس جمهوری آذربایجان حکومت یکساله فرقه دموکرات بوده آن حکومت در دوران پهلوی دوم تشکیل شده و جمهوری کردستان تحت عنوان جمهوری مهاباد در این دوره تشکیل شده است.
5. گریزی زده اید به میثاق حقوق فرهنگی و سیاسی و ماده بیستم آن را عروهالوثقی نموده اید، چه خوب! حال سوال اینست آیا ۱۹ ماده قبلی و سایر کنوانسیونهای بین المللی را در این رابطه مطالعه نمودهاید؟ اگر نه، بهتر است نگاهی به آنها بیاندازید که سبب انتفاع خواهد بود.
در ادامه به حق از ایدولوژیک شدن مقولات زبانی و نژادی ابراز نگرانی نموده اید! آیا جبهه گیری شما در قبال یک هشتگ و چند مصاحبه حاکی از رنگ و بوی ایدولوژیک بودن باورتان در قبال زبان فارسی و نژادتان نیست. بنظر میرسد شما در این ابراز نظر دست بالا را گرفته اید تا ورنیافتید آنجا که بیان کردهاید پان ترکیسم و پان عربیسم و غیره فقط بر محوریت قومیت خود تاکید میکنند و بقیه را حذف میکنند. بفرمایید چه کسانی خواهان حذف بقیه هستند پان ترکیسم و پان عربیسم ابداعی شما یا پان فارسیسم سیستماتیک موجود؟
6. بر خلاف رضا شاه از ایران شهروند مدار سخن گفتهاید! لطفا ماهیت این شهروند را مشخص کنید. شهروندی که بتواند مطالبهگر حقوق هویتی و اتنیکی خود باشد یا شهروند آسیمیله شده در فرهنگ انحصارگر فارسی؟ در تقویت نظر خود اصول معطله قانون اساسی را عنوان کردهاید که میطلبد نگاهی به ردیف بودجه کشور در تقویت زبان فارسی در داخل و خارج کشور بیاندازید و بعد مقایسه ای نمایید با وضعیت زبانهای موجود در کشور.
فرموده اید مسئله نقض حقوق، شامل تهران نشین و... هم میشود و مختص اقوام نیست. پس یک مورد نقض حقوق زبانی را در مورد قوم فارس بیان نمایید ، تا ما حداقل طعم عدالت را در این مورد بچشیم. وانگهی در صورت وقوع چنین امری آیا این نافی مطالبهگری در مورد سایر اقوام می شود؟ احتمالا خواهید گفت ما در ایران ائتنیک فارس نداریم که در این صورت خارجی و تحمیلی بودن این زبان را تایید می نمایید که چنین نیست.
7. مرقوم داشته ایید اکنون مساله شما تاریخ و زبان نیست و بلافاصله جریان پنهان شده پشت زبان مادری را دیدهاید. این دقیقا جهش شما از یک مقوله و مساله اجتماعی به دید سیاسی در مورد اصلیترین مسئله اجتماعی مورد نظر هشتگ #منوفارسی است. برقراری عدالت در مورد حقوق زبانی و ائتنیکی نه سبب بروز تضاد اجتماعی و نه خواهش آن نشانه دشمنی با زبان فارسی که طبق قانون زبان رسمی ایران است میباشد، بلکه بایکوت و سرکوب تنوع فرهنگی و مسخ روزانه فرهنگ ملل در چارچوب واحد سیاسی باعث گریز از اتحاد و تقویت نهال تفرق و خشونت میشود. حتما شما به عنوان یک جامعه شناس اشراف کافی بر این امر دارید یا آگاهانه در صدد ندیدن این امر مهم هستید.
8. تناقض گویی و یکطرفه به قاضی رفتن شما در این مقاله مصداق بارز یکی به نعل و یکی به میخ کوبیدن است. چنانکه اگر تحریر آن از سر صداقت و دلسوزی میبود قاعدتا باید اولین کسی بودید که به الصاق کاریکاتور تمثال فردوسی اعتراض مینمودید. چرا که فردوسی مصداق بارزترک ستیزی، نژاد پرستی و شووینیسم پارسی است. اگر اشعار این شاعر را که احتمالا فردا پس فردا سند جعلی و ساختگی بودن آن نیز مکشوف گردد در هریک از مجامع حقوق بشری حوزه پژوهش خود قرائت و ترجمه کنید بلا فاصله رای بر نژادپرست بودن آن خواهند داد.
9. در ادامه خاطراتی از سفر خود به اردبیل و ذکر اسامی اشخاصی نمودهاید که در محافل خود مشغول شاهنامه خوانی و سرودن اشعار فارسی هستند!
جامعه شناس محترم! احیانا آیا منظور شما از شهروند مورد نظرتان که بحث آن در بالا رفت این اشخاص نیستند؟ مسترح باشید چنین اشخاصی در تبریز و همدان و ارومیه و کرج و تهران نیز حضور دارند اما آنها نه وزنه تعادل بلکه عملههای شووینیسم فارسی در میان ائتنیکهای غیر فارس هستند. اینها در واقع زاغ و زغنهایی هستند که بر لاشه متعفن شووینیسم فارسی قارقار میکنند .
10. در پایان دولت انگلیس را خطاب قرار داده و تهدیدی تلویحی ارائه دادهاید. مطمئنا اگرشما قدرت ایراد چنین تهدیدی را داشتید لحظهای در انجام آن تعلل نمینمودید. اما عصبانیت شما از انگلیس و دروازهبانی بیبیسی قابل درک است. مگر همین انگلیس نبود که با کودتای سه اسفند حکومت هزار ساله ترکان بر ایران را پایان و رضا شاه میرپنج را به سلطنت و به تبع آن راه را بر انحصار زبان فارسی و تاریخ سازی جعلی هموار کرد؟ هم او شریک درایجاد وضعیت کنونی بلکه مسبب اصلی آن است. به نظر میرسد یا پس از بریگزیت معادلات در حال تحول است یا ارباب خود بدینجا رسیده که دوران تک زبانی و دولت- ملت استوار بریک قوم و فرهنگ به پایان رسیده است یا شاید او بیشتر از شما نگران یکپارچگی ایران است. چنانچه به جهت این اقدام از دولت انگلیس رویگردان شدید من آدرس بهتری برایتان سراغ دارم که دارای اشتراکات اساسی با شما جامعه شناس محترم! در زمینه حقوق ائتنیکهاست. اگر نگاهی به شرق نمایید حتما آغوش چین و روسیه را گشاده خواهید یافت.
11. در نهایت لازم است بدانید شما بااصطلاح اصلاحطلبان! تخصص وافی و کافی در تحریف مفاهیم و خالی نمودن لغات از موضوع محمول دارید. چنانچه رهبر اصلاحات شعار" ایران برای همه ایرانیان " شیخ شهید محمد خیابانی را تحریف و از مفهوم خالی نمود شما نیز سعی در تحریف مفهوم آزادی و حقوق بشر و حقوق زبانی و ائتنیکی دارید.
جامعه شناس محترم! از برج عاج خود پایین بیایید! چرا که این برج در حال فروریختن است. اگر خواهان آزادی و دموکراسی و توسعه برای ایران هستید بهتر است تئوری توطئه خود را به کناری نهید چراکه در این کشورهیچ تحول و گشایش و توسعهای روی نخواهد داد مگر با مشارکت تمام ملت ایران و برای آن باید نخست تمامی روشنفکران و نخبگان، سپس حاکمیت سیاسی تنوع زبانی و دینی و مذهبی و نگرشهای سیاسی موجود را به رسمیت شناخته و در تحقق حقوق مختصه آنها تلاش نمایند.
والسلام.
نویسنده: شهرام رادمهر

תגובות