روز شنبه دوم مرداد 1400، ترکهای آذربایجان در حمایت از قیام عربهای اهوازی به خیابان آمده و شعارهایی مبنی همبستگی با عربهای خوزستان سر دادند. البته این همه ماجرا نبود و ترکها شعارهای مهمتری هم دادند که در ادامه به آن میپردازم.
با دیدن اولین ویدیوهایی منتشر شده از تجمع ترکها در حمایت از عربها، اولین چیزی که باید مورد پرسش قرار میگرفت این بود که چرا ترکها که اعتراضات سالهای ۸۸، ۹۶ و ۹۸ را تحریم کرده بودند به صف معترضین عرب اهوازی پیوستند؟ عدهای میگن در این شرایط نباید چیزی رو نقد کرد در حالی که به نظرم گذشته از این که عبارت در این شرایط، نامفهوم و بازدارنده است، ما همیشه باید در حال نقد و بررسی باشیم و دوم مرداد۱۴۰۰ هم از این قائده مستثنی نیست.
قبل از انکه مطلبم را شروع کنم نگاهی داشته باشیم به یکی از مهمترین شعارهای ترکها که با برداشتهای مختلفی همراه بود. آذربایجان، الاهواز اتحاد اتحاد. عدهای به عمد یا به سهو این شعار را اذربایجان، عرب، فارس شنیدند که اشتباهه. یعنی آذربایجان الاهواز اتحاد اتحاد را اذربایجان عرب فارس اتحاد اتحاد شنیدن اولا اگر قرار بود موضوع اتحاد با عرب و فارس مطرح بشود منطقا باید نام ترک در کنار عرب و فارس قرار میگرفت نه نام آذربایجان! و باید میگفتن ترک، عرب، فارس اتحاد اتحاد! اذریجان و الاهواز نام دو منطقه هستند که عمدتا سرزمین ترکها و عربها هستند. دوما ایا منطقی است که ترکها فقط فارسها را در این شعار دعوت به اتحاد با اذربایجان و عربها کرده باشند؟ مگر ایران فقط اذربایجان و عرب و فارس است؟ ترکها خوب میدانند که اتحاد سراسری چیزی است بین ترک و فارس و عرب و بلوچ و گیلک و لر و ترکمن و تالش و کرد و مازنی و بقیه گروههای اتنیکی و امکان نداره شعار اذربایجان ، عرب، فارس سر بدهند. سوما اصلا چرا ترکها باید فارسها را دعوت به اتحاد کنند؟ فارسها در کدام سمت داستان غارت منابع آبی و زیرزمینی عربها قرار دارند؟ آیا تا حالا در شیرار و اصفهان و یزد و کرمان و سمنان، اعتراضی به غارت منابع آبی خوزستان شده؟ فارسها در کدام سمت داستان تضییع حقوق، زبانی و فرهنگی ترکها، عربها ، کردها و بلوچها و بقیه اتنیکهای غیرفارس قرار دارند؟ آیا تا حالا در شیرار و اصفهان و یزد و کرمان و سمنان و مشهد، اعتراضی به تضییع حقوق، زبانی و فرهنگی ترکها، عربها ، کردها و بلوچها و بقیه اتنیکهای غیرفارس شده؟ به نظرم پیش از هر چیز اول فارسها باید مشخص کنند در کدام طرف معادله قرار دارند تا اگر در سمت تبعیض گران نبودند دعوت به اتحاد بشوند.
عدهای نوشتند آذربایجان به اعتراضات سراسری پیوست! اشتباه نکنید اگر به شعارها دقت کنید متوجه میشوید ترکها به اعتراض عربها پیوستند نه به اعتراضات سراسری! اصلا مگر اعتراض در حال حاضر سراسری است که ترکها به آن پیوسته باشند؟ اگر سراسری است اصفهان و یزد و کرمان و سمنان در کجای این اعتراضات قرار دارند؟
نکته بعدی اینجا است که اصلا چرا از تجمع ترکها و حمایتشون از عربها خوشحال هستید؟ مگر نه اینکه به زعم شما اینها همان پانترکهایی هستند که خواهان آموزش به زبان مادری هستند؟ تجزیه طلب هستند و نوکر سرویسهای جاسوسی ترکیه و اسرائیل هستند؟ این جماعت همان پانترکهایی هستند که نماد بوزقورد نشان میدهند و البته به زعم شما تعدادشان هم کم است. به شعار ازادلیق، عدالت، میللی حکومت دقت کنید تا مطمین بشوید که اینها همانها هستند. همانهایی هستند که سالها است برای رفع تبعیضهای زبانی، فرهنگی و هویتی مبارزه میکنند! برای برابری و حقوق شهروندی مبارزه میکنند همانهایی هستند که شما انها را پانترک تجزیه طلب خطاب میکنید! چرا از قدرتنمایی پانترکها انقدر خوش حالید؟
بعد از این توضیحات بهتره وارد موضوع اصلی بشویم. چرا ترکها که سالهای ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ به صف اعتراضات نپیوسته بودند در حمایت از عربهای اهوازی به خیابان آمدند؟ برای دانستن این موضوع باید کمی به عقب برگردیم دو روز پس از حمله لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران که در ۱۸ تیر ۷۸ اتفاق افتاد در روز ۲۰ تیر ۷۸، در تبریز نیز حوادث دردناکی مثل حمله به دانشگاه و خوابگاه دانشجویی و تیراندازی مستقیم به دانشجویان اتفاق افتاد که علیرغم شدیدتر یودن سرکوب دانشجویان تبریز نسبت به سرکوب دانشجویان تهران، اخبار ان از سوی فعالین مرکز بایکوت شد و شاید خیلی از شما چیزی در مورد مجروحین و کشته شده های انروز تبریز تا حالا چیزی نشنیدید. بایکوت اخبار مربوط به اعتراض دانشجویان تبریز، پیامی روشنی برای آذربایجانیها داشت، شما از ما نیستید، حتی وقتی در حمایت از ما به خیابان بیایید و گلوله بخورید. برای دانستن جزییات بیشتر میتوانید به مقاله میثم بادامچی در ایندیپندنت فارسی و یا به روایت برخی از مجروحین انروز مثل اقای نادر ضامن مراجعه کنید.
از ۲۰ تیر۷۸ رد میشویم و به خرداد ۸۵ میرسیم که نقطه عطف مهمی در تاریخ مبارزات ترکهای اذربایجان است. اگر میخواهید حرکت ملی آذربایجان و جنبش برابری طلب اذربایجان را بشناسید بدون درک خرداد ۸۵ و وقایعی که ان روزها در اذربایجان رخ داد به بیراهه خواهید رفت. خرداد ۸۵ ترکها در اعتراض به یکصدسال نابرابری، توهین، تحقیر و انکار هویت فرهنگی و زبانی با جرقهای که کاریکاتور مانا نیستانی به بشکه باروت زد به خیابانها آمدند و بزرگترین گردهمایی و حرکت اعتراضی اذربایجان را شکل دادند اعتراضی که با سرکوب خشن حکومت و سکوت معنادار بقیه نقاط کشور همراه بود. گروهها فعالین مرکز نه تنها از ترکها حمایت نکردند بلکه در بسیاری از موارد در کنار حاکمیت قرار گرفتند و ترکها را متهم به بیظرفیتی و نادانی کردند. حرکت اعتراضی ترکها دستمایه توهینها و تحقیرهای جدیدی شد که در انها کلیشه ترک احمق بازتولید میشد. از همان روز اذربایجان تصمیم گرفت راه خود را از مرکز جدا کند. فرصت نیست در مورد وقایع خرداد۸۵ بگم میتوانید با جستجو در گوگل وقایع ان روزها را از زبان ترکها بشنوید.
ترکها تصمیم گرفتند مسیر خود را جدا کنند و عدم مشارکت انها در اعتراضات سال ۸۸، ۹۶ و ۹۸ نشان داد انها دیگر تمایلی به حضور در اعتراضات خیابانی برای حمایت از جریانهای مرکز و یا موضوعات غیرآذربایجانی ندارند. مهرماه سال گذشته یعنی سال ۹۹ بعد از سالها بار دیگر ترکها به خیابان امدند اینبار هم ترکها همچون سال ۸۵ برای خودشان به خیابان امدند برای حمایت از بخشی از خودشان در انسوی ارس! جنگ قرهباغ بهانهای شد تا ترکها قدرت خود را در خیابانهای بسیاری از شهرهای اذربایجان و حتی تهران به نمایش بگذارند. اگر خرداد۸۸ را نقطه عطفی در هویتیابی حرکت ملی اذربایجان بدانیم جنگ قرهباغ و حمایت گسترده ترکهای ایران از همتبارنشان در انسوی ارس را باید نقطه عطفی در قدرتگیری و قدرت نمایی حرکت ملی اذربایجان بدانیم. تحلیل حرکت ملی اذربایجان بدون وقایع قرهباغ یعنی به بیراهه رفتن. شاید بهتر باشد از این به بعد حرکت ملی آذربایجان را در دو برهه پیشاقرهباغ و پساقرهباغ تحلیل کنیم.
تا اینجا گفتم بعد از بایکوت اعتراض بیستم تیر ۷۸ تبریز از سوی فعالین فارسگرا و سکوت و یا همراهی انها با سرکوب قیام خرداد۸۵ آذربایجان، باعث شد تا آذربایجان بدونه که جریانهای فارسگرا و ایرانگرا، آذربایجان را خودی نمیدانند و از خرداد۸۵ آذربایجان راه خود را از ایران جدا کرد و در هیچ یک از اعتراضات سراسری مشارکت نکرد. حالا میرسیم به دوم تیر ۱۴۰۰ که ترکهای آذربایجان برای حمایت از عربهای اهوازی به خیابان آمدند و بسیاری از معادلهها و باورها را تغییر دادند.
ترکها بعد از سالها به خیابان امدند آن هم دوبار با فاصله زمانی کم، ترکها بار اول برای قرهباغ به خیابان امدند چون ترک آنسوی ارس از جنس خود آذربایجان است و بار دوم برای خوزستان به خیابان امدند چون درد خوزستان از جنس درد خود آذربایجان است. یکصد سال تحقیر و توهین، یکصدسال انکار هویتی، یکصدسال محرومیت از حقوق زبانی و فرهنگی! یکصدسال تبعیض! اگر هورهای خوزستان دارند خشک میشوند دریاچه ارومیه سالها است که در حال نابودی و خشک شدن است، اگر پول نفت خوزستان داره روانه مرکز میشه، پول معادن اذربایجان هم داره روانه مرکز میشه و مشکلات خوزستان و اذربایجان به یک میزان با بیتوجهی مرکزگراها و فارسگراها همراهه و البته فردوسی و کوروش و نوروز هم به شدت مساوی به ترکها و عربها تحمیل میشوند.
ترکها سدهها برای ایران جنگیدند، آذربایجان سالها در برابر حملات ارتش روسیه مقاومت کرد، آذربایجان و ستار خان در دوران مشروطه برای ایران جنگیدند اما ترکها حالا میخواهند فقط برای خودشان بجنگند. حالا که جامعه فارسزبان و فارسگرا حاضر به فهم حقوق یکسان شهروندی نیست و هر صدای برابری طلبانهای را با چماق تحزیهطلبی سرکوب میکنه، اذربایجان مصممتر از گذشته به فکر نجات خودش است.
دوم تیر۱۴۰۰ روزی است که ترکها در تبریز فریاد زدند «آزادلیق، عدالت و میلی حکومت». یعنی آزادی، عدالت و حکومت ملی. یعنی ترکها به دنبال آزادی و عدالت هستند اما دیگر ازادی و عدالت را از جامعه فارسزبان و فارسگرا، گدایی نمیکنند، آنها ازادی و عدالت را در گرو استقرار حکومت ملی خود در اذربایجان یافتهاند. وحشت نکنید! بسیاری از کشورها دولتهای فدرال و دولتهای ملی دارند. ملت آذربایجان بهترین دوران زندگی خود را در حکومت ملی اذربایجان به رهبری سید جعفری پیشه وری در سالهای ۱۳۲۴ و ۲۵ تجربه کرده است. حکومتی که در ان زنان حق رای پیدا کردند (۱۵ سال پیش از انکه زنان ایران حق رای پیدا کنند)، حکومتی که در ان به زبان ترکی درس خواندند، دورانی که دانشگاه تبریز احداث شد، خیابان های تبریز آسفالت شد، رادیو تبریز ایجاد شد و ملت آذربایجان طعم واقعی آزادی و عدالت را حس کردند.
شاید فردا برای شنیدن اعتراض مردمان غیرفارس دیر باشد، امروز صدایشان را بشنوید. باور کنید کسانی که شما را با ستم و تبعیض روا شده بر مردمان غیرفارس زبان اشنا میکنند اخرین دلسوزان ایران هستند. با تجزیه طلب خطاب کردن کسانی که برای برابری مبارزه می کنند فقط همبستگی ملی را کاهش می دهید. با انکار حقوق زبانی، فرهنگی و تاریخی مردمان غیرفارس زبان فقط گسست ملی را افزایش می دهید. با تحمیل کوروش و فردوسی و زبان فارسی و با ترویج فارس گرایی فقط کشور را به سمت فروپاشی پیش می برید. صلاح مملکت خویش خسروان دانند و گویا خسروان ایران سالها است که از درک و فهم صلاح مملکت عاجز هستند.

Comments