دوزبانهها سراسر دوران کودکی و حتی روزهای آغازین تحصیل در دانشگاه را در اضطرابی مشترک به سر بردهاند؛ دلهره و ترس از سخنگفتن به زبانی که نه با شیر مادر عجین شده، نه به درستی و در زمان مناسب و به روشی درست آموزش یافته است.
دوزبانگی به تکلم دو زبان به وسیله گویشوران اشاره دارد و معطوف به دو وضعیت است: وضعیت نخست و البته نادر که آموزش دو زبان به صورت همزمان انجام میشود و وضعیت دوم و شایع که یکی از دو زبان بر دیگری تقدم زمانی دارد و به آن زبان مادری اطلاق میشود. دوزبانگی به این معنای معمول که مراد مقاله کنونی است، ناظر به وضعیتی است که فرد به زبانی متفاوت از زبان مادریاش آموزش میبیند. در این وضعیت متغیر آموزش، وابسته یادگیری را به سود یکی از دو زبان تقویت یا تضعیف میکند. ادعای مقاله کنونی این است که شیوههای آموزشی رایج در حوزه پیشرفت زبانی دوزبانهها ناموفق عمل کرده و منجر به تضعیف زبان مادری و در نتیجه افت تحصیلی کودکان دوزبانه شده است. صورت تفصیلی و مستدل ادعای نگارنده چنین است که اگر به اصل انکارناپذیر و اجتنابناپذیرِ نقش حیاتی زبان در ایجاد انگیزه ارتباط و رفتار سالم و جایگاه و وضعیت مطلوب اجتماعی و همگونی با محیط ارتباطی تردید نکنیم، در این صورت ناگزیریم به افت تحصیلی در دوزبانههای تحت آموزش نظام آموزشی، بیانگیزگی، مشکلات رفتاری و ارتباطی ناشی از آن و در نهایت ایجاد اختلال در رشد عاطفی و اجتماعی دانشآموزان اذعان کنیم.
به تعبیری دیگر دلیل قاطعی به سود پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دوزبانه و بهبود عملکرد تحصیلی آنان در نظام آموزشی کنونی کشور وجود ندارد. برعکس نظام آموزشی رایج، واجد رویکرد و رهیافت نامتوازن و تبعیضآفرین و بیتوجه به مسئله خطیر دوزبانگی است که آثار و تبعات منفی متعددی دارد. نظام آموزشی حاکم، مبتنیبر دوگانگی مرکز و حاشیه و همگون و مشابهسازی زبانهای مادری/ حاشیه با زبان فارسی/ مرکز است و نتیجه آن پدیده دوزبانگی نابرابر و ناقص یا دوزبانگی ناهمپایه است. عدم اتقان زبان نخست و بیتوجهی و فراموشی آن و اضطرار یادگیری و اندیشیدن به زبان دوم، کودک را در وضعیتی نامطلوب و صدمهپذیر قرار میدهد. ابعاد روانشناختی و جامعهشناختی پیچیدهای دارد و آثار منفی آن میتواند مسیر پیشرفت فرد و جامعه ما را مختل کند. مطالعات و تحقیقات انجامشده نیز مؤید این مدعا و حاکی از صحت ادعای سودمندنبودن روشها و برنامههای آموزشی در کشور است. برای مثال میتوان به کتب درسی که آموزشوپرورش به اجبار به مراکز پیشدبستانی تحمیل میکند، اشاره کرد که خالی از روش کارشناسانه و خلاقیت است و به فرهنگ بومی و محلی هیچ بهایی نداده است. از میان مدلهای مختلف آموزشی مختص مسئله دوزبانگی ازجمله مدل انتقال، مدل غوطهورسازی و مدل دوسویه، نظام آموزشی کشور متکی بر مدل غوطهورسازی زبانآموز در زبان فارسی بهمنظور همگونسازی یا به تعبیر نگارنده «فقط فارسی و دیگر هیچ» است که از بیشترین معایب و کمترین مزایا برخوردار است. بهاینمعنا که مواد درسی برای دانشآموزان تکزبانه تنظیم و تنسیق شده و زبان غیرمادری تأکید و تدریس میشود. دوزبانهها مجبور به خواندن دروس و تبعیت از برنامههای آموزشی هستند که با پیشفرض آموزش زبانآموز یکزبانه تدوین شده است. به همین دلیل دانشآموز دوزبانه پس از ورود به مدرسه، زبان مادری را که حاصل ارتباط مستقیم او با محیط پیرامون خود است، در مدرسه غایب میداند. زبان آموزش دایرمدار مفاهیمی است که متکی بر تجارب سابق دانشآموز نیست و با جهان عاطفی او ارتباطی ندارد. ازاینرو دانشآموز مدرسه را با یک گسست بزرگ شروع میکند. هنوز زبان نخست به طور کامل در او استحکام نیافته و قوام نگرفته است که از ناحیه نظام آموزشی مورد انکار واقع و امکان تخیل، تفکر و هویتآفرینی او با اختلال مواجه میشود. زبان مقتدر و کارآمدِ مادری که در طول چند سال زبان ارتباطی کودک بوده، در مدرسه به زبانی نامقتدر، ناکارآمد و مزاحم تبدیل و زبانی نامأنوس، بیگانه و نامفهوم جایگزین آن میشود که موجب اضطراب و گمشدگی و ترس دانشآموز میشود. احساس بیگانگی با زبان و وحشت که جایگزین تفهم و انس میشود، به شکل مداوم فرایند یادگیری را به تأخیر میاندازد و منجر به افت تحصیلی و احیانا پدیده مدرسهگریزی میشود. «وقتی کودکی ما، بدنهای نحیف و کوچک و نیازهای طبیعی کوچکش به رسمیت شناخته نمیشد، بیگانگی عمیقی میان ما و هر آنچه بر تخته سیاه و دیوار نقش میبست شکل میگرفت؛ بیگانگی میان ما و مدرسه»، زبان مادری که زبان ارتباط و محاوره در بیرون است؛ در مدرسه و نظام آموزشی جایگاهی ندارد. این شیوه آموزشی علاوه بر تضعیف زبان مادری به پیشرفتنکردن زبان فارسی دوزبانهها منجر میشود. تقویتنشدن عناصر کلامی زبان مادری، عناصر واژگانی زمینهساز تضعیف زبان دوم او نیز هست.
بررسی کارشناسی و دقیق مسئله دوزبانگی، آسیبشناسی مسئولانه و چارهاندیشی علمی آن از مهمترین ضرورتهای تحقق عدالت و توسعه آموزشی به جای توسعه تبعیض آموزشی در کشور است. پیامدها و ابعاد بیتوجهی به دوزبانگی، چندان گسترده و سنگین است که همه ما را اخلاقا موظف به آسیبشناسی و چارهاندیشی و اقدام عاجل میکند. «کودکانی که نتوانند مشکلات زبانی و گفتاری خود را در دوره قبل از دبستان مرتفع کنند، به طور عمده در استفاده از برنامههای رسمی آموزشوپرورش صدمه میبینند چراکه بیشتر برنامههای آموزشی متضمن استفاده از زبان است».
دلایل شناختی، عاطفی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، حقوقی و دینی به سود توجه به زبان مادری کودکان وجود دارد. از منظر روانشناختی، پیشرفتِ شناختی، درک بهینه، پیوستگی عاطفی فرد و سلامتِ روان او منوط به آموزش زبان مادری است. از نظر عاطفی، موجب حفظ پیوستگی عاطفی و ارتقای ارتباطات کمی و کیفی او میشود و او را از ابزار اصلی تفکر برخوردار میکند. از منظر اجتماعی، موجب جذب کودک در محیط و انطباقپذیری او میشود. از نظر فرهنگی، موجب حفظ ارتباط او با سنت فرهنگی خویش میشود. از نظر اقتصادی، موجب صرفهجویی در هزینههای عمومی میشود. از منظر حقوقی، ضامن حفظ آزادی و حقوق شهروندی و کرامت ذاتی زبانآموز و از منظر دینی، متضمن احترام به تفاوتهای فرهنگی و هویتی به مصداق آیات شریف «وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکمْ وَأَلْوَانِکمْ آن فِی ذَالِک لَآیاتٍ لِّلْعَالِمِین» (۲۲/ رم) و «وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا» (۱۳ / حجرات) میشود.
ضعف در خواندن و نوشتن و ناتوانی در درک معنی و مفهوم کلمات به تأخیر یادگیری و افت تحصیلی، خجالت و کمرویی، نداشتن اعتمادبهنفس، بیانگیزگی، احساس حقارت، ناامیدی، عدم موفقیت در ارتباط با معلم و تمایلنداشتن به ایجاد ارتباطات جدید، افسردگی، اختلال در رشد اجتماعی، بروز مشکلات عاطفی، فقط چند نمونه از انبوه خیرهکننده پیامدهای فردی بیتوجهی به مسئله دوزبانی است. این مسئله در ابعاد دیگر پیامدهای منفی و خطیری دارد. پیامدهای منفی دوزبانگی ناهمپایه، خصوصا در سنین پایینتر در پایههای اول و دوم به دلیل ناتوانی از مفهومسازی بیشتر است.
توجه به مسئله دوزبانگی و بازنگری در نظام آموزشی اعم از روشها، فنون و الگوهای تدریس، برنامهها، مواد درسی و انطباق آن با آموزشوپرورش دوزبانه که موجب تسهیل آموزش زبان مادری و جذابکردن محیط آموزشی میشود، تدوین منابع و مواد درسی جدید برای دوزبانهها، تدریس زبان مادری تا پایه ششم یا بهتأخیرانداختن آموزش زبان دوم تا مرحله تسلط در زبان مادری، انجام آموزشهای کافی در زمینه مفاهیم پایه قبل از شروع رسمی، استفاده از آموزگاران مسلط به دو زبان در مناطق دوزبانه، برگزاری دورههای توجیهی پیش از شروع مدرسه در مناطق دوزبانه، توسعه مدارس و مراکز پیشدبستانی در مناطق دوزبانه، تربیت متخصصان ویژه و توانمند در شناخت نگرشها و نیازهای دانشآموزان دوزبانه راهکارهای پیشنهادی نگارنده برای حل مشکلات تحصیلی و اجتماعی ناشی از مسئله دوزبانگی است. بدیهی است که آموزش همپایه دو زبان به افزایش توانایی میانجامد و با اصلاح نظام آموزشی و تدوین منابع و مواد درسی مختص به دانشآموزان دوزبانه میتوان روند پیشرفت تحصیلی و زبانی زبانآموزان را تسریع کرد و بهبود بخشید.
مطالعات و تحقیقات متعددی حاکی از ارتباط مستقیم ارتقای مهارتهای شناختی و تفکر انتقادی، رفع اختلالات زبانی، بهبود اضطراب، تعاملات و ارتباطات اجتماعی، قدرت سازگاری، تصمیمگیری، بهداشت روانی، موفقیت تحصیلی دانشآموز و هدفداری زندگی با آموزشهای پیشدبستانی و توجه به زبان مادری است. این امر متضمن ضرورت توجه به حقوق آموزشی اقلیتهای فرهنگی و زبانی، بازنگری و اصلاح قوانین احداث پیشدبستانیها، برنامهریزی، تخصیص سرمایهها و امکانات و تسهیلات لازم، با هدف محرومیتزدایی، تبعیضزدایی و توسعه و عدالت آموزشی است.
نویسنده: رسول پیروتی
آموزگار و دکترای تاریخ

Comments