آموزش و پرورش هر کشور نمادی از شرایط جاری آن کشور است.ایدئولوژی حاکم و شدت آن، وجود عدالت اجتماعی و آموزشی، بازتولید اختلاف طبقاتی و نابرابری فرصتها، کیفیت و کمیت آموزش، میزان امید به آینده و ده ها مورد دیگر از جمله مواردی است که آموزش و پرورش چون آینهای منعکس کننده آنهاست.
مهم ترین شاخص آموزش و پرورش موفق، ایجاد توانمندیهای یکسان برای دانشآموزان ورودی ابتدایی است. دانشآموز پس از ورود به مدرسه و گذشت چند هفته، شخصیتی از خود عرضه میکند که قضاوت تقریباً ثابت معلم، مدیر و همکلاسیها از او را در پی دارد و دانشآموز هم در ادامه، رفتار آیندهاش را با توجه به برداشت دیگران از خود تنظیم میکند.
اما این تصویر متأثر از سرمایه فرهنگی است که دانشآموز از گذشته ذخیره کرده و این یعنی بازتولید همان نظام طبقاتی، نظامی که فرصتها را در اختیار صاحبان قدرت و ثروت و گروه فرادست قرار میدهد و از محرومین دریغ میکند.در واقع، دانشآموزی که متعلق به خانواده ثروتمند یا از گروه فرادست است؛ با اعتماد به نفس بالاتر و اطلاعات بیشتر و قدرت زبانی افزونتر وارد مدرسه شده و از همان ابتدا مسابقه خود را چندین گام جلوتر از رقبای اقلیت خود، شروع کرده است.
یکی از مهم ترین مواردی که به این موضوع دامن می زند؛ عدم توانایی یکسان زبانی دانشآموزان ورودی اول ابتداییاست. برنشتاین میگوید: موقعیت اجتماعی خانواده عامل اصلی تعیینکننده قواعد زبانشناختی است.او زبان های مورد استفاده در جامعه را به دو نوعِ مفصل (رسمی) و عامیانه (غیررسمی) تقسیم میکند.
به عقیده برنشتاین زبان مفصل یا رسمی، زبان مورد استفاده در مدارس است و این همان تبعیضی است که در حق محرومین چه از نوع اقتصادی و چه از نوع فرهنگی اعمال میشود. دانشآموزان این قشر با سرمایه زبانی کمتر وارد میدان رقابت با کسانی میشوند که اندوختهی فراوانی دارند و پیشاپیش قضاوت مثبت معلمان، مدیران و دانشآموزان دیگر را دارا هستند. آنها در پرسش و پاسخ بین خود و معلمان توانا و در بحث با دوستانشان برندهاند.

Commentaires