محرم آقازاده در يادداشت خود در تارنماي عصر ايران آورده است: اگر چه آموختن زباني ديگر چونان پنجره جديديي براي نگريستن و معنادادن به زندگي است، ولي در قياس با زباني ديگر، زبان مادري خودِ پنجره است. فروگذاشتن زبان مادري به بهانه يا به دليل آموختن زبان رسمي(نه ملّي) يا زبان مدرسه اي به معناي دست انداختن به خس و خشاكي براي نجات يافتن از غرق شدن است. شاهد چنين ادعايي سخن نلسون ماندلا است. ماندلا ميگويد: 'اگر با شخصي به زباني سخن بگويي كه بفهمد، آن سخن به ذهن او مي نشيند. اگر با او به زبان خودش سخن بگويي، آن سخن به دلش مي نشيند. تجربه نشان نداده است اشخاص از رسيدن به كسي كه به زبان مادري ايشان سخن مي گويد ناخرسند باشند. از اين رو است كه، هر كس در هر جايي كه هست ميكوشد همزبانش را پيدا كند. كساني كه با توسل به سخن حضرت مولانا، ادعا مي كنند همدلي از همزباني بهتر است، بيراه و گزافه نمي گويند. با اين همه، دانستن اين نكته خالي از لطف نيست كه نظر مولانا كاستن از ارزش زبان مادري نبوده است. بنا بر اين، استناد به اهميت همدلي، مقدمۀ خوبي براي به كنار نهادن كبرايي چون زبان مادري نيست.
در كنار برآورده شدن حق آموزش، بايد آموزش مناسب و متناسب هم تدارك شود. يكي از راههای متناسب و مناسبسازی آموزش، آموزش به زبان مادری است. فراهم نشدن آموزش به زبان مادری به معنای عدم رعايت فرصت برابر آموزشی و يادگيری است. دانش آموزی كه زبان مادری او فارسی است و آموزش هم به زبان او فراهم میآيد نسبت به دانش آموزی كه زبان او كردی يا تركمنی است، فرصت يادگيری بيشتری به دست میآورد.
آموزشی كه به زبان مادری دانش آموز، فراهم نمیآيد، او را در معرض بسياری از آسيبهای تحصيلی و اجتماعی قرار میدهد. دولتهايی كه حق آموختن به زبان مادری را ناديده میگيرند، به طور آشكار فرصت نابرابر آموزشی را فراهم میآورند. در واقع، غنی را غنیتر میسازند.
دلايل تأكيد بر آموختن به زبان مادری:
۱. زبان مادری پيشنياز رشد هيجانی و ذهنی. نخستين مفهومسازیهای كودك از خود و جهان اطرافش بر پايه زبان مادریاش شكل میگيرد. به همين ترتيب، كودك نخستين تجربههای عاطفی و شناختی خود از جهان را هم با زبان مادری ابراز میكند. از اين رو، بر پايه ديدگاههای روانشناسان رشدنگر، شناختنگر و ساختنگرا، میتوان گفت، بن مايهها و ساختهای پايهای ذهنِ هر شخص با مصالح زبانی مادر و در درجه دوم خانوادهای كه كودك در آن قرار دارد ساخته میشود. مردم دنيا از هر تيره و قبيلهای كه باشند و به هر چند زبان سخن بگويند، زبان مادری برای آنان در درجه نخست اهميت قرار دارد. تجربه نيايشگری و برگزاری مراسم عبادی و آيينی در هر كجای دنیا، مؤيد آن است كه مردم ترجيح میدهند عميقترين عواطف و احساسات خود را به زبان مادری خود شكل بدهند. بر اين اساس، برای مردم، بهترين ترانهها، لالايیها، سوگ نامهها و اندرزنامهها، آنهايی هستند كه به زبان مادری ايشان فراهم آمده است.
۲. زبان مادری؛ زبان قلب و ذهن. وقتی شخص به زبان مادریاش سخن میگويد ارتباط مستقيمی بين دل، مغز و زبان او برقرار میشود. سخن گفتن به زبان مادری به شخص جرأت میبخشد. مردم به آن مقدار كه از بیسوادی میترسند، از سخن گفتن به زبان ديگر هم میترسند. در مطالعهای به مترجمان همزمان ايتاليايی زبان كه به زبان انگليسی هم تسلط كامل داشتند، دو دسته واژه نشان داده شد (انگليسي و ايتاليايي) در هر بار سرعت شناخت واژگان و واكنش آنان به واژه به وسيله موج نگارهای مغزی ثبت شدند. مقايسه اطلاعات به دست آمده نشان داد، شركتكنندگان پژوهش، در شناخت و واكنش به واژههای ايتاليايی نسبت به شناخت و واكنش به واژههای انگليسی، عملكرد بهتری داشتهاند. پروفسور آليس مادو پرووربيو، استاد الكتروفيزيولوژی شناختی (در دانشگاه Milano-Bicocca) به دست آمدن چنين نتيجهای را متأثر از آموختههای حاصل از زبان مادری میداند.
۳. زبان مادری، شاخصی برای هويت فرهنگی. كودك با استفاده از زبان مادریاش با والدين، خانواده، نزديكان و منصوبان، فرهنگ، تاريخ، هويت و ديناش ارتباط برقرار میكند. زبان مادری، كودك را با فرهنگ جامعهای كه از آن برآمده است و هويتاش در آن شكل گرفته، پيوند میدهد.
زبان مادری ابزار سرآمدی براي انتقال فرهنگ و حفظ علقههای فرهنگی است. كودكی كه از فرهنگ و تاريخاش ناآگاه باشد در هر جای جهان باشد، در وطن يا در محل زندگی، ديگر جرئتورزانه زندگی نخواهد كرد. هر كسی با زبان و فرهنگش قد میكشد و احساس سرافرازی میكند. بريده ماندن كودك از زبان مادریاش به گلی مي ماند كه بدون ريشه در داخل گلدان آبی گذاشته شده است.
ناديده گرفتن زبان مادری كودكان و تحمیل يك زبان به مثابه زبان ملّی كه به غايت نادرست است، حاصلی جز سست كردن هويت فردی، قومی و ملی نخواهد داشت. زبان رسمی يا زبان مدرسهای، زبان ملی نيست. زبان مادری هر كس زبان ملی او است. فارسی، زبان رسمی و آموزشی ايران است و زبان ملّی نيست. هفتاد و پنج زبان و حتی بيشتر از آن كه در ايران يافت میشود همگی زبانهای ملی هستند.
۴. زبان مادری بنيانی براي يادگيری زبانهای ديگر. جيم كامينز بر اين باور است كه كودكاني كه با پيشينهای قوی از زبان مادری وارد مدرسه میشوند، غنای زبان مادری آنان سبب میشود مهارتهای زبانی زبانِ مدرسه را بهتر و سريعتر بياموزند. توصيه به آن نيست كه كودكان پيش از ورود به مدرسه، زبان مدرسه را بياموزند، بلكه اصرار بر آن است که والدين و نزديكانِ كودك، پيش از ورود او به مدرسه برای او داستانهای به زبان مادری بگويند و بخوانند. از اين رو، وجود منابع گوناگون چاپی به زبان مادری كودك حياتی است. داستانخوانی و داستانگويیهای پيش از مدرسه، ضمن رشد دادن و عمق بخشيدن به ريشههای زبان مادری به ايجاد هويت فرهنگی و مانا نگه داشتن بخش اصيلی از فرهنگ ياری میكند. كودكانی كه دارای پيشينه غنیای از زبان مادری هستند، پيشرفت تحصيلی بيشتری نسبت به همتايان خود نشان میدهند.
توانايی صحبت كردن به زبانی ديگر، مديون زبان مادری است. كودكی كه با ظرافتهای زبان مادری خود آشنا باشد، با مهارتهای فراشناختی بالاتری برای يافتن راهی برای آموختن زبان ديگر میكوشد. چنين كوشش آگاهانهای، نتايج شايستهتری را برای يادگيرنده زبانی به جز زبان مادری به ارمغان میآورد. بر خلاف نظر كسانی كه زبان مادری را مخل آموختن زبان مدرسه میدانند و اصرار دارند كه كودك بايد زبان مدرسه را پيش از مدرسه بياموزد، مهارتهای زبانی قابل انتقال هستند. اين بدان معنا است كه اگر يادگيرندهای در زبان اول توانا باشد برای يادگيری زبان دوم از آموختههای زبان اول بهره خواهد جست.
تجربه و پژوهش كشورهای مهاجرپذير اروپايي و امريكايی، نشان میدهد كه كودكان در آموختن زبان مدرسه، زبان عمومی و زبان درسی، دچار دشواری اساسی نمیشوند. در اين كشورها تأكيد بيش از آن به آموختن زبان مدرسه باشد، تمركز بر فراموش نشدن زبان مادری است. دليل اساسی اين است كه آنها به تجربه دريافتهاند كودكان از ناحيه يادگيری زبان مدرسه آسيب نمیبينند، بلكه آسيب جدی از سر گسسته شدن ارتباط زبانی كودك با فرهنگ خانوادگی و ملی خود است.
چه بايد كرد؟
۱. عمل به تعهدات قانونی و ملّی براي ايجاد فرصت يادگيری پايهای زبان مادری پيش از مدرسه و در مدرسه.
۲. پرداخت هزينه عدم تأمين آموزش به زبان مادری يا پرداخت هزينه نابرابری آموزشی. دولت بايد هزينه يادگيری زبان مادری را به دانش آموزان محروم از آموزش به زبان مادری بپردازد.
۳. حمايت مالی و نهادی از نويسندگان زبانهای در معرض خطر. بخشی از جبران هزينههای نابرابری آموزشی، میتواند به صورت حمايت از نويسندگانی كه به زبانهای مادری توليد اثر میكنند صورت بگيرد.
۴. تخصيص يارانه حمايت از نشريههای ويژه زبانهای ملّی.
۵. ايجاد فرهنگسراهای زبان مادری و حمايت مادی، مالی و معنوی از آنها.
۶. حمايت از شبكههای اينترنتی، سازمانهای مردم نهاد فعال در ترويج زبانهای ملّی/مادری.
۷. راه اندازی و حمايت از شبكههای راديويی به زبانهای ملّی.
۸. ايجاد فرصت يادگيری بديل برای يادگيری دروس مدرسهای به زبان مادری.

Comments