میتوان به زبان دیگر هم عشقورزی کرد اما زبان مادری خود آمیخته به عشق است. زبان مادری حامل عاطفه است ما به زبان دوم و سوم شعر میسراییم. مگر شهریار، حافظ دوم به زبان فارسی شعر نمیسرود؟ اما آن چیزی که در نهاد یک ترکزبان نشست و ماند، «حیدربابا» است. همان دوستانی که زبان اولشان را کنار گذاشتهاند و به زبان دوم تکلم میکنند و مقاله مینویسند، همه اینها وقتی که نوای مادرشان و موسیقی محلی خود را میشنوند قطعا به اندازه زبان دومی که یاد گرفتهاند، برایشان لذتبخش نیست. چرا؟ برای اینکه در زبان مادری عاطفه نشسته است. زبان مادری خامی خاص خودش را دارد. شما هر جور خواستید میتوانید به آن فرم دهید.
ممکن است زبان علمی کسی انگلیسی باشد اما به زبان مادری جور دیگری دنیا را میبیند. زبان مادری نسبت به زبان دوم عین موسیقیهایی است که ما استفاده میکنیم. هر انسانی با هر موسیقیای که زاده شده با همان موسیقی زندگی میکند. موسیقیهای دیگر، موسیقیهای آموختهشده است. یک هندی با گیتار نمیتواند مثل سیتار خودش زندگی کند. میتواند بنوازد اما آن سیتار، ساز پایه او است. نمیشود ما در کردستان کلارینت توزیع کنیم و بگوییم دیگر سرنا ننوازید. زبان مادری، زبان نواهای ماست.
به این دلیل هست که این زبان، تنها بهصورت اکتساب کلاسی نیست که آموخته میشود، اکتساب عاطفی است. لالاییهایی که یک مادر برای بچهها مطرح میکند در جان فرزند مینشیند خواه این فرزند آگاه باشد یا آگاه نباشد. تحقیقات مغزشناسان این را مطرح میکند که معز، پردازندهای موازی است هم عاطفه را پردازش میکند و هم شناخت را. فقط این نیست که ما هرچه آدم عاقلی باشیم کار ما پیشرفت خوبی پیدا میکند هرچقدر متوجهتر باشیم پیشرفت بیشتری پیدا میکنیم. مغز پردازنده موازی است هم پردازش محیطی میکند هم پردازش هستهای. بنابراین مادری که بچه خودش را پرورش میدهد، همراه با عواطف او را پرورش میدهد. «دوستت دارم»، تنها یک معنی نیست این واژه عواطف مادری را حمل میکند. ما نمیتوانیم زبان مادری و زبان دوم را همنشین بدانیم. اینها دو گونه متفاوت هستند حتی اگر ساختار نحوی مساوی هم داشته باشند.
محرم آقازاده، مشاور آموزشی سازمان ملل متحد
