ما یک «زبان درونی» داریم که با گفتار و نوشتار فرق میکند. زبان درونی تولیدکننده گفتار است، ولی همه چیزی که برونداد داره، عین آن چیزی نیست که در درون اتفاق افتاده است. تفکر به زبان درونی انسان انجام میگیرد برونداد این زبان، با آنچه در درون هست، فرق میکند. اما زبان چکار میکند. مغز اولین کاری که میکند، دنیا به وسیله چشم و گوش و حواس کشف میکند. این دوره پیشزبانی است. در محله بعد، با یادگیری زبان، زایشی جدید در مغز اتفاق میافتد که رفته رفته به انسان هویت میبخشد. یک قدم جلوتر مفهوم درست میشود. یواش یواش واژهها در سیستم هیجانی و بخشی از قشر مخ که هیجان با آنجا ارتباط دارد، حک میشوند. اینجا است که زبان مادری اساس زندگی انسان میشود. زبان ابزار تنظیم رفتار با دیگران است. ارتباط فقط برای رفع نیازهای جسمی نیست، برای بیان عاطفه و هیجان است. درد و خوشی و رنج و شادی با زبان مادری ارائه میشود. رنگ عاطفی به اطلاعات، صرفا با زبان مادری انجام میشود. البته بعدها انسان یاد میگیرد این عواطف را به زبان دیگری هم ارائه کند اما قابل مقایسه با زبان مادری نیست. بخش مهمی از عواطف انسان، بهصورت بنیادی تنها با زبان مادری بیان میشوند. در روانکاوی امروز، زبان مادری اهمیت بسیاری دارد. مریض بدون اینکه آگاه باشد، بیشتر از زبان اول استفاده میکند چون در زبان خودش این هیجانات زودتر تنظیم میشود. بنابراین وقتی طرف عصبانی میشود به زبان مادری گریز میکند.
دکتر حسن عشایری(عصبشناس)

Comments