بخشی از هویت ما، هویت ارثی ما است. در یونسکو وقتی ما از زبان مادری سخن میگوییم، متوجه میشویم که زبان یعنی هویت: «زبان قویترین ابزار حفظ و توسعه میراث پیدا و پنهان ماست توجه به تنوع فرهنگی ضامن وحدت و تفاهم بینالمللی است.» ما میراثدار زبان هستیم بخشی از آن بهصورت ارثی منتقل میشود دیانای ما حاوی ویژگیهای زبانی ماست. وقتی ادعا میشود همه به یک زبان حرف میزنیم، ادعای غیرواقعی است. این سخن را خودشان هم رد کردهاند. ما به یک زبان حرف نمیزنیم ما به زبانهای مختلف خود حرف میزنیم. زبان هویت ارثی و سرشتی ماست که به این بستگی دارد که از چه کسی زاده شدهایم. بخش دوم اهمیت زبان، محل زیست و زندگی ما است. زبان حافظه تاریخی و فرهنگی ماست.
اندیشمند روس ویگوتسکی میگوید: «هر کلمهای که هر گویشوری مطرح میکند، از آن بهعنوان یک واحد فکری یاد میکنیم.» گاهی در آموزش و پرورش ما به بچهها میگوییم آنچه فکر میکنی، بگو. پس به زبانی که فکر میکند و به همان زبان مطرح میکند. معادل فارسی تفکر، سخن است. سخن یعنی فکر؛ یعنی انسانها با هم ارتباط برقرار نمیکنند مگر با واحدهای زبانی و مگر با بار معنایی که در کلمات وجود دارد. وقتی دو فرد با هم حرف میزنند یعنی اینکه افکار خود را با هم در میان میگذارند. اگر زبان را از گفتوگو حذف کنیم، چگونه باید گفتوگو کنیم؟ زبان ابزار معناست. اگر زبان را حذف کنیم با چه چیزی جهان را معنا کنیم.
توصیف ما از جهان، جهانبینی ما را ارایه میکند این توصیف با زبان صورت میگیرد. هرکسی با عینک و زبان خود به جهان نگاه میکند. جهان ما زبان ماست. زبان دوم و سوم و nام زبانهای شناختی هستند. یعنی ما اراده کردهایم، این زبانها را آموختهایم یعنی جزو اکتسابیهای ما به حساب میآید اما زبان مادری زندگی ماست تجربه زیسته ما است که پیدا و پنهان، خواسته و ناخواسته، ارادی و غیرارادی آن را آموختهایم. آنچه در زبان مادری است، در زبانهای دیگر نیست. زبان مادری، یعنی عشق، عاطفه، نگرش، زیباییشناسی، دغدغهها، پستی و بلندیها، فراز و فرودها و… . در زبان دوم اینها وجود ندارد.
محرم آقازاده، مشاور آموزشی سازمان ملل متحد

Comments