top of page

شباهت شاهنامه با افسانه‌های فنگ‌شن ینی

آرش نورآقایی با اشاره به دو حماسه بزرگ در ایران و چین می‌گوید: در تاریخ ادبیات به ندرت اتفاق می‌افتد كه دو حماسه بزرگ، متعلق به دو قوم مختلف، رویدادها و افسانه‌های مشترك یا تقریبا همانندی را داشته باشند. اما در دو كتاب كهن و حماسی «شاهنامه» و «فنگ‌شن‌ینی» این پدیده دیده می‌شود و بررسی آن جالب توجه و مسحور كننده است. همچنین به نظر می‌رسد از آنجا كه قوم سكاها در طول قرنها بر سرزمین‌های آسیای میانه تسلط داشتند، تاثیر عمیق و وسیعی برشاهنشاهی‌های بزرگ ایران، چین و هند برجای گذاشته‌اند. سكاها با موقعیت جغرافیایی ویژه خود كه در میان ایران و چین قرار داشت، هم برای رواج افسانه‌های خود در این دو كشور و هم برای نقل و انتقال افسانه‌های این سرزمین‌ها به یكدیگر، فرصت و امكانات مساعدی در اختیار داشتند.

وی در ادامه می‌افزاید: شاهنامه در موارد بسیاری با حماسه كهن چینیان، فنگ‌شن ینی شباهت‌های باور نكردنی دارد. داستان‌های پهلوانی فنگ‌شن ینی، از بلندآوازه‌ ترین افسانه‌های دینی و سروده‌های شاعرانه چین كهن به شمار می‌رود. قبل از هر چیز باید بگوییم كه همانندی افسانه‌های پهلوانی ایران و چین، جنبه اساسی و كلی دارد. گاه تمام افسانه و پهلوانان آن در هر دو حماسه یكسانند و زمانی، جابجایی پاره‌ای از رویدادها دیده می‌شود.

نورآقایی به افسانه «رستم و سهراب» و «لی جینگ و لی نوجا» اشاره کرد و یادآور شد: رستم ایران، لی‌جینگ چینی‌ها و سهراب، همان لی ‌نوجا است. در هر دوی این داستان‌ها، سهراب و لی‌نوجا هر دو در اوان كودكی بسان پهلوانی نیرومند جلوه می‌كنند. موضوع بازوبند بر بازوی پهلوانان جوان هم در هر دو داستان دیده می‌شود. همچنین موضوع جنگ میان پدر و پسر در اساطیر ایران و چینی مشترك است. رستم در نبرد با سهراب از سوی كاووس به میدان می‌رود و لی‌جینگ هم از سوی جو، شاهنشاه چین به رزمگاه می‌رود. در هر دو روایت، پدر در نبرد اول از پسر شكست می‌خورد و در هر دو روایت پدر به نیروی آسمانی و ماورای طبیعی پناه می‌برد. وی سپس به افسانه «اكوان دیو» و افسانه «دیوباد» اشاره کرد و گفت: این داستان شاهنامه همان افسانه چینی دیوباد است. چگونگی ظهور و دیگر اوصاف اكوان دیو با افسانه چینی دیوباد، دیوی كه به باد تبدیل می‌شود و به نام «فئی‌‌لی‌ین» مشهور و یكسان است. افسانه اكوان دیو در شاهنامه كوتاه است و سخن از دیوی است كه خود را به شكل گوری درمی‌آورد و در افسانه چینی نیز دیو خود را به شكل گوزن نر در می‌آورد و از آنجا كه گور در شاهنامه و گوزن در چین كنایه از باد هستند، اكوان دیو همان دیوباد است.

وی در ادامه سخنانش به افسانه تولد« زال» و افسانه تولد «چینی، هائوگی» پرداخت و افزود: زال، پدر رستم با موهای سفید چشم به جهان گشود و این امر سام، پدر وی را چندان دل آزرده كرد كه كودك نوزاد را بر سر راه گذاشت و این سیمرغ بود كه او را برگرفت و مراقبتش كرد. افسانه چینی، هائوگی همان سرنوشت زال را دارد. او نخستین پسر یك خانواده است كه هنگام تولد پیكری همچون بره دارد. احتمالا موی سفید زال همان سفیدی تن بره در افسانه هائوگی است. پدر هائوگی از این رویداد سخت ناراحت می‌شود و كودك نوزاد را بر سر راه می‌گذارد، چندی بعد، هیزم شكنان به كودكی برمی‌خورند كه پرنده‌ای با بالهای خود او را حفاظت می‌كند.

آرش نورآقایی به کتاب کهن ایرانی «گرشاسب نامه» و کتاب كهن چینی «شان‌هایی‌جینگ» اشاره کرد و یادآور شد: شخصیت گرشاسب همان شخصیت شین‌یی است. هر دو پهلوانند و علاوه بر صفات نیك، صفات شرم‌آور و ناروا هم دارند، هر دو شكمباره هستند. شین یی با ایزد بانویی هرزه به نام« فئوفئی» زناشویی می كند و گرشاسب هم به افسون یك پری به نام «خنه ‌ثئیتی» گرفتار می‌شود. موضوع جالب دیگر این است كه «گرشاسب نامه» كه به نظر می‌رسد شرح حال گرشاسب است، با كتاب كهن چینی به نام «شان‌هایی‌جینگ» پیوند دارد.

وی تشابهات دیگر این دو فرهنگ باستانی را مورد بررسی قرار داد و گفت: شباهت میان رفتار سودابه، همسر كاووس و شاهزاده خانم چینی، داجی قابل تامل بسیار است. در ماجرای هر دوی این زنان هوس و نهایتا تهمت به شاهزاده‌ای پاكدامن«سیاوش» و«بویی‌گائو» دیده می‌شود. حتی در آیین یادبود و بزرگداشتی كه در ایران باستان همه ساله برای سیاوش برگزار می‌شده با بو‌یی‌گائو زمره مقدس و یکسانی داشته و در ستایش او، مناسبت همسانی مشاهده می شود.

نورآقایی به شباهت‌های دیگر میان فرهنگ ایران و چین اشاره کرد و یادآور شد: شباهت‌های شاهنامه و فنگ‌شن‌ینی محدود به این مطالب ذكر شده نیست، این شباهت‌ها را در رزم رستم و اسفندیار، نبرد رستم با پیل سپید، در داستان دیو سفید و شباهت‌های رفتاری كاووس با معادل چینی آنها هم می‌بینیم.

افسانه هفتواد كه فردوسی آن را گزارش می‌دهد یك افسانه معادل چینی نیز دارد. نقش گیاه جاودانگی در ایران همان میوه زندگی بخش در چین است. در داستان ایرانی خسرو انوشیروان، برزویه طبیب را به جستجوی گیاه جاودانگی وامی‌دارد و در نمونه چینی هم شاهنشاهی به نام وودی، حكیمی به نام شوفو را برای طلب میوه زندگی فرامی‌خواند. در بخش بهرام یشت اوستا هم اثری از اساطیر چینی به چشم می‌خورد. همانندی پرنده‌ گان، گیاهان، اسامی صور فلكی و همچنین گاه‌شماری هم تشابهات فراوانی دیده می شود.

همانطور كه ایرانی‌ها به ایزد بانوی آبها، «اردویسور آناهیتا» پیش‌كشی و فدیه می‌دادند، چینی‌ها هم همین عمل را برای ایزدبانوی آبها، «پینگ‌یی» انجام می‌دادند. موهبت زمامداری چینی كه باعث بیرون راندن بیگانگان از مرزها می‌شود، یادآور فركیانی پادشاهان ایرانی است كه وظیفه‌اش حفظ و نگهبانی از اقوام ایرانی است. شاهان چینی ارتباطی ناگسستنی با كوه دارند، در ایران هم آرامگاه شاهان هخامنشی در دل كوه است و نگاره‌های شاهان اشكانی و ساسانی بر كوه نقش شده است. شباهت‌های دیگر مربوط به افسانه‌ها و اسطورهای باد، بی‌آبی و خشكسالی، سرگذشت فریدون، شاهنشاهان«كیخسرو» و «هوانگ‌دی»، امشاسپند سروش و ون‌چینگ است.

نورآقایی در ادامه به نقش جاده ابریشم در این شباهت‌های فرهنگی اشاره کرده و می‌گوید: جاده ابریشم شاهراه ارتباطی شرق و غرب و به معنی دیگر معبر اصلی ایران و چین بوده و در انتقال اسطوره‌ها، افسانه‌ها، اعتقادات، تفكرات، بینش، ملل، زبان، ادیان، هنر و پیشرفت های علمی كه بیشتر مربوط به طب و نجوم بود و حتی بازی‌ها، نقش بسزایی ایفا ‌كرده است. دین بودایی و تائویی از این راه به شرق چین راه یافت، تا جایی كه در بامیان افغانستان، مجسمه‌های شگفت‌انگیز بودا دیده می‌شود.


 
 

Comments


bottom of page