دیگری سازی یکی از ابزارهای سرکوب است. با این توصیف که قدرت مستقر ابتدا با چسباندن عناوینی، افرادی را از کلیت جامعه جدا کرده سپس آنها را در منگنه قرار میدهد. هیتلر مخالفانش را یهودی مینامید، اگر طرف یهودی نبود هئیت تحقیق رگ و ریشه او را بررسی میکرد و اگر باز چیزی بدست نمیآمد سندی مبنی بر حمایت و دفاع وی از یهودیان اقامه میشد تا اکثریت جامعه آنها را جدای از خودشان دانسته، اعتراضی به سرکوبشان نکنند. حکومتها دیگری سازی را نوعی فرار به جلو میدانند تا بجای شنیدن صداهای دیگر، مطالبهگران را جداییخواه، عامل بیگانه و غیرخودی معرفی کنند. روشنفکران نیز ندانسته در فرآیند دیگری سازی گام برمیدارند. آنهایی که گاهی با حقوق کرد و ترک و عرب همراهی کرده ولی به تفاوتهای خودشان با آنها تاکید میورزند در عمل باعث قوام و دوام پندارهای میشوند که فعالان اتنیکی را دیگری میداند. علاوه بر دو گروه فوق که عاامدانه یا سهواً دست به دیگری سازی میزنند شوونیسم ایرانی آتش بیار اصلی این معرکه است. این تفکر جهنمی کار سختی برای دیگری سازی فعالان کرد، بلوچ و ترکمن ندارد، زیرا ذهنیت شیعی ایرانی در این موضوع نزده میرقصد، ولی دیگری سازی ترکهای شیعه به این راحتی نیست. از طرف دیگر نمیتوان به این راحتی، ترک شیراز را جداییخواه نامید. لغت پانترکیسم برای این است تا فعالان ترک را از میلیونها ترک جدا ساخته، وانمود کنند که مباحث ملی، مطالبهی پانترکیستهاست و میلیونها ترک با این خواستهها همراهی ندارند. شاید خودشان میدانند که در آذربایجان امروزی، وزن آن به اصطلاح یک مشت پانترکیست بیش از سایرین است و برای همین تلاش دارند تا آنها را، حتی در نگاه خود ترکها، دیگری جلوه داده، مانع شنیده شدن صدایشان باشند. گام مهم کارزار #منوفارسی، در این بود که از سد دیگری سازی گذشته دیگران زیادی را با خود همراه کرد. نویسندگان گیلک زیادی بدان پیوستند و حالا دیگر نمیتوان این خواستهها را به یک مشت پانترک نسبت داده، با دیگری سازی آنها مانع شنیدن شدن صدایشان شد. آنها حالا، برای ترساندن و دور کردن دوستان جدید ما، دست به دامن برچسب «وطنفروش» افتادهاند که فکر نکنم کارایی داشته باشد.
نویسنده: ابراهیم ساوالان
