۱ در هر جامعه که حتّا فقط یک مورد تبعیض وجود داشته باشد، تک تک ِ کسانی که تبعیض ِ موجود به سود آنهاست هم مقصّر و هم مسئول هستند، حتّا اگر خود مستقیماً باعث و بانی این تبعیض نبودهباشند، مگر آنکه اولاً همراه با تبعیضشدگان از حق ِ آنها دفاع کنند و ثانیاً داوطلبانه از منافعی که بر اثر ِ آن تبعیض از دیگران گرفته و نصیب ِ آنها شده چشم بپوشند و آنها را واگذار کنند.

۲
سرمایهداری که درآمد یک روزش برابر با درآمد چند ماه یا چندسال ِ یک کارگر است، برادری که دو برابر ِ خواهرش ارث میبرد، شوهری که حق طلاق یکجانبهی ازدواج را همچنان حفظ کرده است، گویشوری که زبان مادریاش زبانهای مادری دیگر هموطناناش را خفه کردهاست، مومنی که دیناش به بهای سرکوبی یا محدود کردن ِ دین ِ دیگران حکمرانی میکند، آدم ِ سالمی که در کشورش امکانات رفاهی و خدماتی کامل برای معلولان وجود ندارد، کسی که تنها به دلیل ِ زادهشدن در خانوادهای ثروتمند، صاحب امکانات چند برابری ِ کسانی است که در خانوادههای فقیر به دنیا آمدهاند و... و... همهی اینها به محض ِ آنکه به بلوغ عقلی و اخلاقی برسند، مسئول و مقصّر ِ وضعیت موجود خواهند بود.
۳
این قضیه آنطورها که در نظر اول سخت و غیرممکن به نظر میآید، نه سخت است و نه غیرممکن. هولناکترین و البته فریبندهترین آسیب ِ زندگی در یک جامعه، آن است که برای افراد آن جامعه، وضعیت جاری و روابط ِ موجود، «طبیعی» و «عادلانه» به نظر میآید. از این بابت نمیتوان افراد را سرزنش کرد. هر کسی ساخته و پرداختهی محیطی است که در آن زاده میشود. یعنی منافع، حلقهی عزیزان و یاران و متعلقان، شعور، اخلاق و وجدان او ساختهی وضعیتی است که او ناخواسته به ارث میبرد. سنّتهای موجود ِ حاکم بر جامعه، همواره اصرار دارند که وضعیّت موجود را طبیعی و برحق جلوه دهند و از طریق خانواده، مدرسه، رسانه، مدنیّت، مذهب و... آن را توجیه کنند. بنابراین کسی که در این محیط و فضا به دنیا میآید همهی این ارثیههای تاریخی را طبیعی فرض خواهد کرد، خواهدپذیرفت و هویّت ِ خود را بر همین اساس تعریف خواهدکرد.
۴
اما خوشبختانه یک چراغ راه ِ عظیم وجود دارد که هر بهانه و توجیه ِ بیخبری یا ستمگری یا مشارکت و سکوت در ستمگری را از سودبرندگان میگیرد. کدام؟ «اعتراض»ی که از ابتدای تاریخ بشریّت تاکنون، همراه ِ بشریّت آمده و راه پیموده و همواره حاضر بوده است. یک سودبرندهی وضع ِ موجود ممکن است بگوید افق ِ عقلی و وجدانی و اطلاعیابیاش همین است که به او رسیده و قرار نیست که برود و دنبال کسانی بگردد که ممکن است در وضعیتی که او سود برده، زیان دیدهاند. اما او نمیتواند از «اعتراض»هایی که دیگر افراد جامعه نسبت به تبعیضهای موجود مطرح میکنند و بخش ِ مثبتشان نزد او و در تصاحب اوست، اظهار ِ بیخبری کند! بله، او آن اعتراضها را میشنود و میبیند، او خبردار میشود که اگر آن اعتراضکنندگان بتوانند ادعایشان را ثابت کنند و به حقشان برسند، او زیان خواهد دید یا ناگزیر است از امتیازاتی که داشته بگذرد و واگذارشان کند، او میفهمد که یک طرف ِ دعوایی است که خواسته یا ناخواسته در آن افتاده... پس ناگزیر است که موضع بگیرد، سخن بگوید، عمل کند و در یکی از طرفین ِ دعوا بایستد. اینجاست که او یا آگاهانه به پایگاه ستمگران میپیوندد و بر سر منافع ِ ناحقاش با ستمدیدگان میجنگد، یا به عنوان یک انسان ِ والا و شریف در کنار ِ ستمدیدگان میایستد و ضمن آنکه از داشتههای ناحقاش چشم میپوشد، برای رفع ستم و تبعیض ِ موجود در جامعه نیز، بر پا میخیزد.
نویسنده: خالد رسولپور
Comments