top of page

زبان فارسی، مولفه هویت ملی نیست!

برخی مکاتب منسوخ و قديمی «زبان مشترک واحد» را از مولفه های ملت و مليت می دانستند اما نگاهی به برخی از کشورها، تمدن ها و فرهنگ های چند زبانه چون ايران، هندوستان، سوئيس، اسپانيا، بلژيک و ... از کلی نبودن اين معيار حکايت می کند. دستکم از حدود دو قرن پس از اسلام کارکرد زبان فارسی دری از زبان اداری و آموزشی و رسمی ايران فراتر رفته و اين زبان به زبان ادبيات مکتوب اين سرزمين نيز بدل شد تا جائی که بزرگترين استعدادهای ترک زبان چون نظامی گنجوی و مولوی نيز آثار با ارزش خود را به زبان فارسی خلق کردند. اين سنت به دوران معاصر نيز، به دلخواه يا به جبر موقعيت تحميلی، ادامه يافت.


محروم بودن ايرانيان غيرفارسی زبان از حق آموزش و انتشار آثار به زبان مادری، حذف زبان های غيرفارسی از رسانه ها و اسناد و مکاتبات اداری مناطقی که اکثريت يا تمامی ساکنان آنها به زبانی جز فارسی سخن می گويند، سياست سرکوب سازمان يافته زبان های غيرفارسی به دوران پهلوی اول و دوم در تداوم اين سنت نقشی مهم داشتند.


در برخی کشورهای تک زبانی، چون آلمان و فرانسه، زبان واحد از مولفه های مليت و هويت ملی است اما در کشورهای چند زبانه ای چون ايران زبان اصلی يا رسمی را نمی توان مولفه و شاخص تعلق به مليت ارزيابی کرد. در کشورهای چندزبانه ای که از نعمت ساختار سياسی غيرمتمرکز و دموکراتيک برخوردار و شهروندان و زبان های گوناگون آنها از حقوق برابر، از جمله حق آموزش و انتشار آثار به زبان مادری، بهره منداند، چندزبانه بودن يک کشور نه منشا اختلاف و سرکوب يا تجزيه و جدائی طلبی که بستری است بارور برای غنا، ارتقاء و تبادل خلاق فرهنگی.


ايدئولوژی رسمی حکومت ايران به دوران پهلوی اول،که مدارس مدرن در سراسر کشور تاسيس شدند، بر بستر «احياء عظمت گذشته شاهنشاهی کهن ايرانی» و ناسيوناليزمی نزديک به شوونيزم شکل گرفته بود و هم از اين روی زبان فارسی نه فقط به عنوان زبان رسمی و اداری، که به عنوان تنها زبان مجاز نهادهای آموزشی، رسانه ها و انتشارات و... تعيين و ديگر زبان های موجود در ايران از حق آموزش و انتشار و در نتيجه از حق رشد و ارتقاء محروم شدند. پهلوی دوم نيز سياست رضاشاه را در مورد سرکوب زبان های غير فارسی پی گرفت.


در نظام آموزشی ايران کودکان فارسی زبان در نخستين سال های مدرسه خواندن و نوشتن زبان مادری خود را می آموزند و کودکان غير فارسی زبان با يکی از بزرگ ترين تبعيض ها و نابرابری های زندگی خود رو به رو شده و بايد زبانی نو و تازه را فراگيرند و هم از اين روی در همان نخستين سال های مدرسه افت و عقب ماندگی تحصيلی بر آنان آوار می شود. به گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس جمهوری اسلامی، اکثريت ۵ ميليون دانش آموزانی «که در ۶ سال اخير مردود شده‌اند» کودکانی هستند که زبان فارسی، زبان مادری آن ها نيست. بر اساس آمار رسمی مجموعه غيرفارسی زبان های ايرانی از منظر شمار، بر فارسی زبانان بيشی دارند.


محروم کردن اکثريت مردم يک کشور از حقوق فرهنگی خود، محروم کردن زبان های غيرفارسی از حقوق مساوی با زبان رسمی به بهانه حفظ يکپارچگی و وحدت ملی،که با ناچار با نابرابری شهروندان و تبعيض بين آنان همراه است، می تواند واکنش های افراطی و منفی را در هر دو سو برانگيزد.


تبعيض زبانی و فرهنگی بين شهروندان يک کشور وحدت ملی را کاهش داده و اعتراض بدان از حوزه زبان و فرهنگ به حوزه سياست عبور و در فضائی مناسب به انفجار بحران های سياسی بزرگ کمک می کند.


نویسنده: فرج سرکوهی




bottom of page