top of page

مهرِ نامهربان و طردشدگان از مدرسه

باسوادی یکی از ضروریات زندگی امروزی است و تحصیل باکیفیت در کودکی، امری بدیهی و حیاتی. آموزش عمومی کودکان یک حق است و از آن جمله مؤلفه‌­هایی است که برای رشد و پویایی انسان‌­ها و جوامع­ ضروری انگاشته می‌­شود. این شاخص از یک­سو بیانگر کارآمدی نظام حکمرانی و از سوی دیگر نشان‌­دهنده­‌ی پتانسیل‌­ها و ظرفیت­‌های انسانی یک جامعه است. بسیاری از ما، بی­‌سوادها را عموماً افرادی مسن می­‌پنداریم. با این همه شاید ندانیم که در همین روزها، در همین نزدیکی، کودکان و جوانانی هستند که تجارب دیگری از مدرسه دارند. اگر برای برخی از ما، «مِهر» همیشه «ماه» مدرسه بوده است؛ ماه دفتر و کتاب و خاطرات شیرین کودکی؛ برای برخی دیگرمان اما مهرماه یکی از آن «فصل»­های نابرابری است. فصل طرد است؛ فصل درک خویشتنِ متفاوت از جامعه. آغاز فصل بی‌­مهری و بی‌­عدالتی است و آمیخته است به تبعیضی که در سرتاسر زندگی گسترده شده است.


رسیدن به تصویری واقعی از وضعیت عدالت آموزشی در کشور، مستلزم واکاوی ابعاد مختلف نابرابری آموزشی است. به‌طورمثال این­که چه تعداد از کودکان بازمانده از تحصیل دختر یا پسر هستند؟ این کودکان بیشتر در مناطق روستایی زندگی می‌­کنند یا شهری؟ بیشتر در استان‌ها و شهرهای توسعه‌یافته زندگی می‌­کنند یا در شهرها و مناطق به حاشیه رانده شده؟ چه تعداد از آن­ها دارای معلولیت هستند؟ بازماندگی از تحصیل عمدتاً در چه مقاطع و پایه‌­هایی رخ می­‌دهد؟ بازماندگی از تحصیل عمدتاً در میان کدام گروه­‌های قومیتی و اقلیت­‌های دینی و مذهبی دیده می‌­شود؟ سوالاتی از این دست می‌­تواند ما را به مسئله‌­یابی دقیق­‌تر نزدیک کند. این­که بدانیم فرآیند مقابله با بی‌­سوادی و بازماندگی از تحصیل در دوره­‌های تاریخی مختلف چگونه بوده است ما را با منطق عملی و پنهان در سیاستگذاری‌­ها بیشتر آشنا می­‌کند و می­‌تواند منجر به فهم واقع­‌بینانه‌­تری از دلایل نابرابری فزاینده‌­ی آموزشی در کشور شود. اما از آن­جا که متأسفانه مطالعات جامعی برای بررسی همه­‌ی این سؤالات وجود ندارد و یا نتایج برخی از مطالعات موجود در دسترس محققان نیست در این مجال تنها پاسخ بخشی از این سؤالات را می‌­توان مورد بررسی قرار داد.


براساس آمارهای رسمی و غیررسمی بیشترین نرخ بازماندگی از تحصیل در کشور متعلق به در حاشیه‌­ترین و واپس‌رانده شده‌­ترین استان، یعنی سیستان و بلوچستان است. تا بدان‌­جا که در سال تحصیلی ۱۳۹۵- ۱۳۹۶ در حدود ۱۵/۵ درصد جمعیت بازماندگان از تحصیل کشور کودکان این استان بوده‌­اند. نکته قابل توجه در مورد سیستان و بلوچستان افزایش ۰/۵ درصدی آمار بازماندگی از تحصیل در فاصله سال­‌های ۹۵ تا ۹۶ بوده است. یعنی در این بازه­‌ی زمانی میزان بازماندگی از تحصیل در این استان افزایش یافته است. بعد از سیستان و بلوچستان، استان‌­های خراسان رضوی و خوزستان در رده­‌های بعدی با بیشترین کودکان بازمانده از تحصیل در کشور هستند (دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهش­‌های مجلس (۱۳۹۷).


محتوای برنامه درسی مرتبط با نیازهای کودکان، روش­‌های تدریس کارآمد، رابطه مطلوب معلم و دانش­‌آموز، آموزش برابر و درنظرگرفتن اقتضائات فرهنگی و اجتماعی زندگی کودکان در امر آموزش از جمله عوامل مهم در افزایش انگیزه کودکان و پیشگیری از ترک مدرسه است. درحقیقت پرسش محوری در سیاست‌گذاری آموزشی باید بیش از هرچیز مبتنی بر پیشگیری از بازماندگی از تحصیل باشد تا کنترل و مهار آن. و این امر محقق نخواهد بود مگر عوامل مرتبط با برنامه درسی را در این رابطه بشناسیم. کودکان ساکن در مناطق دوزبانه، بیشترین افت تحصیلی را در سال­‌های آغازین مدرسه دارند. آمارها نشان می‌­دهد که مردودی پایه اول دبستان در میان کودکان مناطق قومی بالاتر است. افت تحصیلی در سال‌­های ابتدایی مدرسه یکی از عوامل مهم طرد از تحصیل است (دنیای اقتصاد ۱۳۹۱).


نویسنده: مریم آشور، پژوهشگر اجتماعی


bottom of page